حالا آخرین ماه پاییز است
از آخرین حرف هایت که به تنهایی ام ختم شد، چند سال و ماه و چند روز و چند ساعت گذشته.
اینبار قهرت خیلی طولانی شده عزیزم!
در انتظار غافلگیری ات ثانیه ها را میشمارم!
نمی دانم کجا و با کدام غریبه جشن پاییز گرفته ای
میخواستم ببینم این غریبه اندازه ی من تو را بلد است؟!
آن غریبه!
به من آموخت که هیچ چیز ثابت نمیماند
قدرتمند، دیر یا زود ضعیف می شود و ضعیف دیر یا زود قدرت را به دست می گیرد
به من آموخت که کلمات مهم هستند
کلمه می تواند بیمارت کند همچنان که به سادگی شفایت بخشد
به من آموخت که هر فردی، خواسته یا ناخواسته شکاری برای فرد دیگر است
و زبانی که آزادت می کند، همان زبانی است که روزی اسیر و گرفتارت خواهد کرد
همچنان که رودخانه ای که به من لذت می دهد، می تواند برای لذتش من را نیز قربانی خود کند
.
زندگی به من آموخت، آنچه که شادم می کند همان چیزی است که قراراست غمگینم کند
و آنچه غمگینم می کند قرار است روزی، لبخند شادی و رضایت بر چهره ام بنشاند
به من آموخت که سبقت گرفتن به معنای قهرمان بودن و قهرمان شدن نیست
.
زندگی به من آموخت که آنچه من هزینه می کنم، درآمد فرد دیگری است
و درآمدی که به دست می آورم، چیزی است که دیگری تصمیم گرفته است هزینه کند
زندگی به من آموخت که تلاش کردن بدون فهمیدن و فکر کردن، بیهوده تاختن است
و فکر کردن، بدون تلاش کردن و راه رفتن، جز زهدی فریب کارانه نیست
آری زندگی بسیار به من آموخت
درباره این سایت